دختر و پیر مرد!!!!!!!!!!!!!


فاصله دختر تا پیر مرد یک نفر بود ؛

روی نیمکتی چوبی ؛

روبه روی یک آب نمای سنگی .
پیرمرد از دختر پرسید :
-
غمگینی؟
-
نه .
-
مطمئنی ؟
-
نه .
-
چرا گریه می کنی ؟
-
دوستام منو دوست ندارن .
-
چرا ؟
-
جون قشنگ نیستم .
-
قبلا اینو به تو گفتن ؟
-
نه .
-
ولی تو قشنگ ترین دختری هستی که من تا حالا دیدم .
-
راست می گی ؟
-
از ته قلبم آره
دخترک بلند شد وازین بابت خیلی خوشحال بود و به طرف دوستاش دوید ؛ شاد شاد

.

.
چند دقیقه بعد پیر مرد اشک هاش را پاک کرد ؛

کیفش را باز کرد ؛

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

عصای سفیدش را بیرون آورد و رفت !!!

 

 

به نظر شما نکته ی این داستان چی بود !!!!؟؟؟



نظرات شما عزیزان:

zahra
ساعت18:37---26 بهمن 1392
نکته اش رو نمیدونم ولی قشنگ بوووووود
جواب : س زهرا خانم ممنون ازین لطفتون - بازم سر بزنید ممنون


آرمیتا
ساعت16:12---21 بهمن 1392
..... حرف همتون درست ولی بعضی وقتا باید به بعضیها امید داد تا از یه نا امیدی بیخود خودخوری نکنند..... لازمه.....

یاحق
جواب : س آرمیتا درسته که باید به بعضی ها ، بعضی وقت ها امید داد!!! اما باید خیلی متوجه باشیم که یه وقت بهش اااااااااااااااااااااااااااااااااامید ندیم ، چون بعدا بفهمه خیییییییییییییییییلی دپرس میشه!! ممنون می تو


بی نشان
ساعت14:20---20 بهمن 1392
سلام بنظرم ادم اگ بخاد دل ب تعریف دیگران ببنده چون اعتماد بنفس نداره امید ونامیدی خودشو بدست دیگران میده از خدا میخام تو زندگی خودم باشم و کارایی رو انجام بدم ک خدا دوست داره اونوقته ک خدا ازم تعریف میکنه.
جواب : س بی نشان آره درسته - انشالله همینطور بشه که تو میگه ممنون می تو


amin
ساعت0:57---18 بهمن 1392


سلام دوست من وبلاگ بسيار موفق و زيبايي داري خوشحال ميشم بهم سر بزني نظرتو در مورد وبلاگم بدونم اگه مايل باشي تبادل لينک داشته باشيم


Silverstar.loxblog.com


محمد
ساعت14:27---13 بهمن 1392
درسته که نباید زود قضاوت کنیم اما اینو هم باید قبول کرد که ماها دیدمون کوتاهه خوداگاه یا ناخوداگاه اگه نسبت به چیزی حساس بشیم تفکرات خودمونو روی اون چیز پیاده میکنیم .... میشه کنترلش کرد اما حذفش نمیشه کرد....
جواب : س محمد آره درسته که نمیشه حذفش کرد ، اما میتونیم تو بعضی از قضیه های مهم تر بیشتر تامل کنیم و بعد یه حرفی رو بزنیم - چون زود قضاوت کردمون عواقبی رو به دنبال خواهد داشت - می تو


khal vache
ساعت0:15---12 بهمن 1392
slm

hala khodet bgoo noktash chi bood?


جواب : س پسر خاله این بود که ................ نکات زیادی داش نمیدونم کدومو بگم!!! دلگرمی دادن !!!! میشه زود قضاوت کردن هم گفت و .........


پسرک
ساعت19:21---10 بهمن 1392
سلام داداش. نکته داستان این بود که گزینه یک:پیرمرد دروغگو بوده.


گزینه دو:نکتش این بود که دختره دروغگو بوده.


گزینه سه:شاید هر دوشون فیلم بازی کردن


گزینه چهار:زیبایی به دیدن با چشم نیست.به نگاه کردن با دله . بعله گزینه چهار درست بود.به افتخار خودم ی دست و جیغ و هوراااااا.
جواب: س ممنون ازینکه سر زدی اینم میتونه یکی از گزینه ها باشه!!!1 باشه دستو جیغ و هوراااااااااااااا هوراااااااااااا هورااااااااااااااااااااااااااااهورااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا


پسرک
ساعت19:12---10 بهمن 1392
سلام داداش. نکته داستان این بود که پیرمرد دروغگو بوده.ههههه

جواب : س میتونه یکی از گزینه ها باشه!!!!!!!!!!!!


فاطر
ساعت16:52---10 بهمن 1392
سلام.

نکته این بود که پیرمرد بیچاره تنهای تنها بود و قصد ازدواج داشت ولی دختره قبول نکرد و پیرمرد گریه کنان به عصای سفیدش که همدم تنهاییهایش بود همچون گذشته تکیه کرد.
جواب : س فاطر اینم جواب خوبیه و میتونه یکی از گزینه ها باشه !!!!!!!! ولی خوب فهمیدی نیت پیرمرد چیه!!!؟؟


محمد
ساعت10:59---10 بهمن 1392
الان باید بخندیم یا گریه کنیم

جواب : س محمد چمیدونم !!!!!!!!!!!!! اصلا هر کاری که دوسداری کن!!!! یا مث.................اول گریه و بعد خنده یا برعکس


آرمیتا
ساعت10:52---10 بهمن 1392
سلام.... بعضی وقتا ....بدون هیچ دلیلی.... فقط برای دل خوشی بعضیها..... باید بهشون امید داد.....این امید ..... زندگی رو عوض میکنه.....


جواب: س آرمیتا بله - اینم میتونه یکی از جوابها و دلایل باشه!!! امید الکی هم زیاد خوب نیس!!!!!!


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 10 بهمن 1392برچسب:دختر, پیرمرد,عصای سفید,زیبا, | 1:46 | نویسنده : ارشیا |

.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • حسابدار مجرب